رمان من
15.7K subscribers
27.4K photos
6.84K videos
1.71K files
21.8K links
سایت رمان من
http://roman-man.ir
سایت رمان وان
http://roman-one.xyz
سایت رمان دونی
http://romandoni3.xyz
سایت مد وان
modvan.ir
Download Telegram
رمان من
Photo
رمان ماهرخ پارت 145

-بودن با شهریار تحمیل نیست… شما قبل از اون اتقاق زندگی داشتین… احساسی بینتون جریان داشت که اون زندگی رو محکم تر می کرد…!!! حال بدم دست خودم نیست… می سوزم از روزهایی که دارد بهم یادآوری می کند که باید به خاطرش هم شده کمی کوتاه بیایم اما نمی توانم…!!! -اون احساس تموم شد……

https://romandoni3.xyz/رمان-ماهرخ-پارت-145/
رمان من
Photo
رمان مانلی پارت 102

دستم را میان دستانش گرفت و در دهانش گذاشت. متعجب نگاهش کردم که شروع به گاز گرفتن دستم با لثههای سفتش کرد. چندبار با تلاش ناموفق کمکم صورتش درهم رفت. _چیشده مامانی گشنته؟ دوباره گازی از دستم گرفت که دردم آمد. صورتش را بالا گرفتم که با لجبازی دست و پا زد تا از دستم…

https://romandoni3.xyz/رمان-مانلی-پارت-102/
رمان من
Photo
رمان سکوت تلخ پارت 40

لای پلک هایش باز شد .. مبهوت روی تخت نشست همزمان با هشیار شدن او هاکان هم تماسش را پایان داد نگاهی به مانلی انداخت و حین آنکه پیراهنش را تن میزد خطابش قرار داد – این یک هفته رو حسابی خوش بگذرون حرم خرید گشت و گذار هر جا که دوست داری به کارت…

https://romandoni3.xyz/رمان-سکوت-تلخ-پارت-40/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوماد نامزدشو خواسته غافلگیر کنه و به جای ماشین عروس هلیکوپتر گل زده و با هلیکوپتر داشتن محل برگزاری مراسم میرفتن ک سقوط میکنه و عروس، داماد، برادر عروس، خلبان و عکاسی ک شش ماهه باردار بود می میرن…🥲🤦🏽‍♀️
نکنید ازاین کارا، جوگیر نشید دم عروسی🚶🏼‍♀️


🆔 @romanman_ir
رمان من
Photo
رمان گرداب پارت 279

عسل انگار نه انگار که ارایشگر داره چه حرصی می خوره، بدون توجه بهش دوباره به سوگل گفت: -زنگ بزن.. -خیلی خب.. قبل از اینکه سوگل حرکتی بکنه، صدای ایفون بلند شد… چشم های عسل گرد شد و از جا پرید: -وای اومد..اومد..خودشه.. با استرس نگاهش رو بین ما چرخوند و گفت: -چطورم؟..همه چیم اوکیه؟..نگاه…

https://romandoni3.xyz/رمان-گرداب-پارت-279/
رمان آغاز از اتمام پارت12

آرامشِ‌قَبل‌اَز‌طوفان‌بخش‌دوم12

***
– سلـام بر مادر نمونهٔ خودم.

طاهره خانم لبخند گرمی زد و آغوشش را به روی دختر کوچکش باز کرد:

– سلام به روی ماهت مادر. خوبی؟ شوهرت…

https://modvan.ir/رمان-آغاز-از-اتمام-پارت12/
رمان من
Photo
رمان آبشار طلایی پارت 34

شبیه یک جزیزه ناشناخته اما فوق‌العاده جذاب و هیجان انگیز بود و از همه مهم‌تر اینکه قول داده بود به دریا کمک کند! می‌خواستم هر کار که از دستم برمی‌آید انجام دهم تا بتوانم کمکش را جبران کنم. دستم را روی زنگ فشردم و لبخند بزرگی زدم اما با باز شدن در و دیدنه زنه…

https://romandoni3.xyz/رمان-آبشار-طلایی-پارت-34/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم آماده‌سازی غذا توی جزیره آدم‌خوراس؟

این همه روش مواد ریخت. منتظر بودم بندازتش توی فر. عجیبه این کار رو نکرد😂😂

🆔 @romanman_ir
احتمالا تو زندگی قبلیم "امام زاده" بودم .... وگرنه دلیلی نداره آدما فقط وقتی به مشکل میخورن بیان سراغم

🆔 @romanman_ir
رمان من
Photo
رمان آق بانو پارت ۱۱

به قلم رها باقری سر تکان دادم “نه!” نفس بلندی کشید و به شوفر نگاه کرد: – برو خونه زری. شوفر غیظ کرد: – گفتم اون‌جا نه! – سهراب! بی‌خود از جا در نرو، وقتی شکوفه میگه بریم خونه زری، یه چیزی می‌دونه لابد. می‌گفتم مرا گاراژ پیاده کنند؟ با کدام اتول راهی می‌شدم؟! با…

https://romandoni3.xyz/رمان-آق-بانو-پارت-۱۱/
رمان من
Photo
رمان مانلی پارت 103

_گذاشتمش پایین پیش نامی… نامی سیخ سرجاش نشسته تا شما تشریف ببرید وسایل مارو برداره ببره خونهی خودش. باربد کمی مکث کرد. _تو این دو روز ناراحتت نکرد فریا؟ ممکنه بعدا بهخاطر این مسائل بخواد اذیتت کنه؟ _نمیدونم باربد. تو این مورد فقط صبوری جوابه! داریوش همانطور که چمدانها را از اتاق بیرون میاورد گفت:…

https://romandoni3.xyz/رمان-مانلی-پارت-103/
رمان خاتون عروس نحس پارت 37

توماج با تاسف سری تکون داد و گفت: -باشه نمیرم میخوام بمونم ببینم چجوری جن و پریا تو رو میخورن اگه تو شرایط بهتری بودم حتما جیغ بنفش میکشیدم واسه آوردن اسم جن و پری،ولی اون لحظه مثانه پر روزگارم رو سیاه کرده بود. فقط به یه چشم غره راضی شدم و به طرف سرویس…

https://roman-one.xyz/رمان-خاتون-عروس-نحس-پارت-37/
همونایی که براشون اکلیل میریدین!


🆔 @romanman_ir