مجمع دیوانگان
15.2K subscribers
686 photos
121 videos
27 files
873 links
وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.

ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.

اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_
Download Telegram
گفتگو در باب کارنامه اصلاحات
https://t.me/divanesara/688

چندی پیش، مجموعه یادداشت‌هایی را در نقد کارنامه ۲۰ ساله، و همچنین گفتمان، شعارها و عملکرد اصلاح‌طلبان منتشر کردیم. پس از انتشار آن مجموعه یادداشت، گروهی از دوستان نیز لطف کردند و طی یک مجموعه به نقدهای ما پاسخ دادند. مجموعه کامل نقدهای ما و پاسخ‌های دوستان را می‌توانید از این پست دریافت کنید: https://t.me/divanesara/639

حال و به لطف و همت گروه دانشجویی «کانون گفتگو» از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران و با همکاری انجمن علمی علوم سیاسی این دانشگاه، مقدمات برگزاری جلساتی فراهم شده تا به صورت حضوری بحث پیرامون نقد کارنامه اصلاحات را ادامه دهیم. آنچه در زیر می‌آید، طرح کلی جلسات چهارگانه و موضوع هر جلسه است. ضمن سپاس از دوستان دانشگاه تهران، اخبار و جزییات بیشتر را می‌توانید از کانال تلگرامی «کانون گفتگو» پی‌گیری کنید: @kanoon_goftego


مجموعه جلسات «نقد کارنامه اصلاحات»، در قالب گفت‌وگویی دانشجویی تلاش دارد تا مروری داشته باشد به کارنامه بیش از دو دهه اصلاح‌طلبی کشور. در این مجموعه، تلاش می‌کنیم تا با نگاهی نقادانه، بنیان‌های گفتمان اصلاح‌طلبی، راهبردها و کنش‌های جریان اصلاحات طی دو دهه گذشته و البته دستاورد نهایی این جریان را به بحث و گفتگو بگذاریم. با این هدف، چهار جلسه گفتگو در نظر گرفته شده که برای پرهیز از پراکندگی در ارائه مباحث، تلاش می‌کنیم در هر جلسه چهارچوبی مشخص برای مباحث تعیین کنیم. جلسه نخست، با طرح پرسش در مورد کارنامه ۲۰ ساله اصلاحات، ضرورت نقد مساله را مطرح می‌کنیم. در سه جلسه بعدی، عملکرد جریان اصلاحات را در سه سطح:

الف: مبانی، گفتمان و شعارها
ب: استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها
ج: وضعیت کنونی
مورد بحث قرار خواهیم داد.

موضوعاتی که در نشست اول و دوم بررسی خواهد شد :

نشست اول (نهم اردیبهشت ماه ۹۷) :

آیا اصلاحات شکست خورده است؟
در این جلسه به طرح پرسش‌هایی از این دست می‌پردازیم که: آیا دو دهه پس از آغاز جنبش اصلاحات، ایران کشور بهتری به حساب می‌آید؟ آیا اصلاحات توانسته است نظام حکومتی ما را از نظر استانداردهای حکمرانی ارتقا ببخشد؟ وضعیت کشور از جنبه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، قانون‌مداری، روابط بین‌الملل و خطرات منطقه‌ای بهبود پیدا کرده یا دچار پسرفت شده است؟ آیا در مجموع می‌توان از شکست اصلاحات سخن گفت یا جریان اصلاحات می‌تواند نمره قبولی بگیرد؟

نشست دوم (شانزدهم اردیبهشت ماه) :
بنیان‌های گفتمانی، شعارها و اهداف اولیه جریان اصلاحات
شعارها و چهارچوب‌های اولیه‌ای که برای جریان اصلاحات در نظر گرفته شده بود کدامند؟ مبنای نظری این بنیان‌ها کدام بود؟ آیا گفتمان اصلاح‌طلبی از اساس به درستی تدوین شده بود؟ آیا «قانون‌گرایی» می‌توانست یک شناسه مشخص و پرچم هویتی جریان اصلاحات به حساب بیاید؟

#نقد_اصلاحات

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
کانون گفتگو دانشگاه تهران
@kanoon_goftego
مجمع دیوانگان
مشکل اصلی حکومت با رضاشاه چیست؟ #A 172 https://t.me/divanesara/684 آرمان امیری @ArmanParian – به فاصله کوتاهی پس از انتشار خبر پیدا شدن مومیایی احتمالی رضاشاه، تبلیغات گسترده‌ای در انتقاد از کارنامه او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. تولید کلیپ‌های تصویری با…
پیرو این یادداشت «مشکل حکومت با رضاشاه چیست؟» یکی از خوانندگان عزیز جوابیه زیر را برای ما ارسال کرده است که عینا منتشر می‌شود:

آقای آرمان امیری
وقت بخیر
در خصوص یادداشت جنابعالی درباره (مشکل حکومت با رضا شاه چیست؟) نکات بسیار موجزی به ذهنم رسید که برخود دیدم به عرض برسانم .
به نظرم (ضمن احترام) علاوه بر نوعی آشفتگی در رساندن مطالب، به نوعی که مخاطب با ابهام مطلب را به پایان نرساند، کمی هم از منطق به دور شده‌اید. شاید هم به حدی مطالبتان دراین مورد زیاد بوده که به قولی داده‌ها بیش از توان پردازش بوده اند! فارغ از آنکه کد های شما درباره نقاط قدرت و ضعف رضاشاه (با توجه به مطالعاتم در این زمینه) منطقی و رفرنس‌وار است و همچنین وارونه نشان دادن نقاط قوت او به عنوان نقطه ضعف، که با شما هم نظر هستم، اجازه دهید نکته‌ای را پیرامون بخشی از یادداشتتان به عرض برسانم.

در قسمتی از مطلب آورده‌اید که : «گفتمان انقلاب اسلامی یک پا در مارکسیسم و یک ما در اسلام داشت. پس یک زمان داعیه حمایت از مستضعفین را از مارکسیست‌ها به عاریه گرفت؛ اما چند سال بعد، با تفسیریه رهبری ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی (دست‌مایه خصوصی‌سازی) به سمت اقتصاد آزاد پیچید. در نهایت همه را کنار گذاشت تا امروز در قامت تمام عیار و ناب یک راست افراطی به سرانجام برسد».

جناب امیری ! حمایت از مستضعفین و شعارهای انقلابی دهه۶۰ ارتباطی با متون مارکسیستی نداشت و در آیات متعددی در قرآن و اساسا نظام سیاسی اسلامی در این باره آیه، حدیث، روایت و حتی تجربه عملی حکومتداری در صدر اسلام و زمان خلفای راشدین را داریم. (اتفاقا آنچه شما ضعف در گفتمان انقلاب اسلامی می‌دانید در آن دهه و حتی در شرایط فعلی همان چیزی است که قاطبه مردم به خصوص طبقه پایین و اقشار آسیب‌پذیر به دنبال آن بوده و هستند. لذا برچسب التقاط بر گفتمان انقلاب اسلامی (التقاط مارکسیسم و اسلام) به نظرم منطقی نیست چرا که قبل از پیدایش ریشه‌های سوسالیسم و بعدها مارکسیسم، چنین متونی در دین اسلام وجود داشته است و گفتمان جمهوری اسلامی حقیقتا در زمان شکل‌گیری دال‌های مرکزی خود را در همان متون یافته بود. حال امروز چه شده و به کجا رسیده بحث دیگری است.

در خصوص اصل۴۴ قانون اساسی و خصوصی‌سازی نیز به سان مورد پیشین التقاطی میان لیبرالیسم و اسلام وجود ندارد بلکه در اسلام مالکیت محترم شده و لذا حدود هزار و اندی سال قبل از ظهور جان لاک و جان استوارت میل، در تعالیم پیامبر اسلام مالکیت فرد محترم شمرده شده است. در این زمینه هم آیات و احادیث و همچنین تجربه عملی (تجار و بازار آزاد) درحکومت‌های صدر اسلام و خلفای راشدین تا متون افراد لیبرال منشی همچون مرحوم بازرگان وجود دارد. بدون اینکه بخواهم از گفتمان انقلاب اسلامی دفاع کنم آیا خواننده مطلب شما می‌تواند مدل حکومتی دولت‌های اسکاندیناوی را التقاطی و (سوسیال لیبرالیسم؛ فحش است یا تعریف) برداشت کند؟!

کوتاه سخن اینکه ما در یافتن «مشکل حکومت، دیگران، غیرخودی‌ها و به طور کلی آن‌ها» گوی سبقت را از هم می‌رباییم اما وقتی به هدف می‌رسیم چنان سعی داریم به هر طریقی «آن‌ها» را زیر پا له کنیم که خودمان مشکل‌دار میشویم و اینجا است که نفر ثالثی باید پیدا شود و مشکل ما را با «آنها» پیدا کند!

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
مجمع دیوانگان
کانال «مجمع دیوانگان» @Divanesara کانون گفتگو دانشگاه تهران @kanoon_goftego
اصلاحات
مجمع دیوانگان
فایل نخستین جلسه سخنرانی «نقد کارنامه ۲۰ساله اصلاحات» در دانشگاه تهران

موضوع این جلسه: آیا اصلاحات شکست خورده است؟

#پادکست
#نقد_اصلاحات

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
عقلایی که از یک سوراخ ده بار گزیده می‌شوند!
#A 173
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
عقلایی که از یک سوراخ ده بار گزیده می‌شوند!
#A 173
https://t.me/divanesara/691

آرمان امیری @ArmanParian – هجده سال پیش، در چنین روزهایی، قوه قضائیه به دنبال یک سخنرانی از رهبری، بیش از ۱۵ نشریه اصلاح‌طلب را یک شبه تعطیل کرد. اقدامی که همان زمان میرحسین موسوی از آن با عنوان «تعطیلی فله‌ای مطبوعات» یاد کرد و با همین نام در حافظه تاریخی ثبت شد. در سال ۷۹، نه تنها دولت در اختیار سیدمحمد خاتمی بود، بلکه مجلس ششم نیز اصلاح‌طلب‌ترین ترکیب تاریخ مجالس پس از انقلاب را رقم زده بود. اگر شوراهای شهر را هم به حساب بیاوریم، تمامی ارکان «انتخابی» حکومت در قبضه اصلاح‌طلبان بود اما مجموع این ارکان نتوانست جلوی آن قلع و قمع رسانه‌ای را بگیرد.

سه سال بعد از تعطیلی فله‌ای مطبوعات، نوبت به رد صلاحیت فله‌ای نمایندگان مجلس رسید. انتخابات مجلس هفتم در شرایطی برگزار شد که نه تنها شمار بسیار زیادی از داوطلبان جدید، بلکه حدود ۷۰ نفر از نمایندگان خود مجلس هم در آن رد صلاحیت شدند. اقدامی که در تاریخ ۱۰۰ ساله مجالس ملی این کشور سابقه نداشته است. این بار هم مجموع قوای اصلاح‌طلبان که در ارکان انتخابی حکومت ساکن شده بودند نتوانستند کاری از پیش ببرند. آنانی که پیشتر ابزار ایستادگی در برابر انسداد جریان آزاد اطلاعات را پیدا نکرده بودند، این‌بار حتی نتوانستند از «امکان» تداوم حضور خودشان در مجلس دفاع کنند.

مثال‌های مشابه فراوانی، نه در تاریخ ۲۰ ساله اصلاحات، که فقط در همان تاریخ ۸ ساله دولت اصلاح‌طلب سیدمحمد خاتمی می‌توان یافت که نهادهای غیردموکراتیک حکومتی با استنادات و ابزارهایی که قانون در اختیارشان قرار داده بود به سمت ارکان انتخابی یا حقوق شهروندی یورش آوردند و هر بار دست اصلاح‌طلبان در کمند تنگی قوانین معیوب کشور بسته باقی ماند. اصلاحاتی که از ابتدا خود را به انتخابات، معدود نهادهای دموکراتیک و البته چهارچوب تنگ قوانین معیوب محدود ساخته بود، در برابر احکام قضائی، نظرات شورای نگهبان و البته فرامین حکومتی کاملا مستاصل نشان داد تا سرانجام کار به شکست مفتضحانه در انتخابات ۸۴ برسد.

هنوز هم بسیاری علاقه دارند گناه شکست انتخابات ۸۴ را به گردن مردم و فرهنگ غیرمتداوم و ناپایدار سیاسی بیندازند. ساده‌ترین راه هم همین است که مدعی شویم تمام شکست‌ها از رای مردم به احمدی‌نژاد آغاز شد. واقعیت تاریخ اما چیز دیگری بود. تصویر رویایی و درخشانی که امروزه گروهی تلاش می‌کنند از دوران ریاست جمهوری خاتمی ارائه دهند، نهایتا از سال ۷۶ شروع شد و در سال ۷۹ به پایان رسید. از آن پس، هرچه بود افول بود و سقوط. تمام دستاوردهای سه سال نخست یکی یکی و در همان دولت خاتمی از دست اصلاح‌طلبان خارج شد و خیلی پیش از آنکه کار به انتخابات ۸۴ برسد عملا فاتحه اصلاحات خوانده شده بود.

۱۸ سال پس از تعطیلی فله‌ای مطبوعات، بار دیگر قوه قضائیه وارد میدان رسانه‌ها شد و با یک حکم قضایی گسترده‌ترین شبکه‌اجتماعی و رسانه مردمی را فیلتر کرد. این فیلترینگ جدید نیز در شرایطی رخ داد که شهروندان در چندین انتخابات پیاپی، از سال ۹۲ تا ۹۶، عملا تمام «ظرفیت‌های دموکراتیک و مقدور سیاسی» را به حساب اصلاح‌طلبان واریز کرده بودند. البته که شاید روحانی، به اندازه خاتمی اصلاح‌طلب نباشد و مجلس دهم شباهتی به مجلس ششم نداشته باشد. اما این تقصیر مردم نبود. آنانی که به ندای «تکرار می‌کنم» پاسخ دادند سنگ تمام گذاشتند و حداکثر ظرفیت ممکن انتخابات را کسب کردند. (نمونه‌اش پیروزی ۳۰ به هیچ در انتخابات مجلس تهران یا پیروزی مشابه در انتخابات شورای شهر) اما حتی همان جناب روحانی که مدعی بود در دور دوم، با افزایش پیروزی شکننده ۵۱ درصدی دور نخست خود، می‌تواند وعده‌های معوق‌اش را عملی کند، امروز ساکت‌تر از هر زمان دیگری از انظار عمومی پنهان شده چرا که خود می‌داند هیچ راهی برای تحقق مطالبه ملی (و نه فقط جناحی) رفع فیلتر تگرام ندارد.

شاید برای ناظر آگاه و بی‌طرف، همان تجربه تعطیلی فله‌ای مطبوعات کفایت می‌کرد که دریابد حداکثر سقف در نظر گرفته شده برای اصلاحاتی که شعارش «قانون‌گرایی» و شیوه‌اش «انتخابات محور» است، برای حفظ حداقل‌ دستاوردها هم کفایت نمی‌دهد. اما اگر در مثل‌ها می‌خوانیم «العاقل و اشاره»، در عمل می‌بینیم که جریانات اصلاحات ما، نه فقط آن زمان، بلکه با گذشت دو دهه و تکرار تجربیات مشابه همچنان در برابر درک و پذیرش یک حقیقت ساده مقاومت می‌کند: «ظرفیت‌های قانونی نهادهای دموکراتیک، توان اصلاح حکومت و دفاع از حقوق مردم را ندارد. درست به همان میزان که اگر مردم فقط به صورت پیاده‌نظام انتخاباتی به میدان خوانده شوند، توان حمایت از دولت و اصلاح‌طلبان را ندارند».

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
حالا زمان برجام داخلی است.
#A 174
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
حالا زمان برجام داخلی است.
#A 174
https://t.me/divanesara/693

آرمان امیری @ArmanParian -منتقدان برجام می‌گویند حرف ما اثبات شد؛ آمریکا قابل اعتماد نبود؛ از اولش هم اشتباه کردیم. اما پاسخ‌اش چیست؟ آیا حق با مخالفان برجام است؟ پاسخ من به این پرسش، اعتراض به ناتمامی کارنامه دو رییس‌جمهوری است که اتفاقا سبقه یا پلاکارد اصلاح‌طلبی داشتند. ما دو فرصت تاریخی و بزرگ را نابود کردیم و بعدش که همه چیز از دست رفت و فرصت به پایان رسید، دیدیم که اندک دستاوردهای‌مان برای حفظ همان موقعیت قبلی هم کفاف نمی‌دهد.

نخستین مورد تاریخی، مواجهه خاتمی با دولت دموکرات کلینتون بود. نشانه‌های بسیار مثبتی از هر دو طرف بروز یافت. پیام‌ها کاملا واضح بود و انتظار می‌رفت با انجام یک ملاقات مستقیم یخ بیست ساله اختلافات آب شود. اما در نهایت، زمانی که کلینتون در راهروهای سازمان ملل به دنبال خاتمی می‌گشت، سیدخندان ترجیح داد در دستشویی پنهان شود. اختلافات داخلی و فشار هسته‌های اقتدارگرای حکومت به او اجازه حل و فصل کامل مشکلات با آمریکا را نمی‌داد.

خاتمی نتوانست روابط ایران و آمریکا را عادی کند و فرصت استثنایی مواجهه با دولت کلینتون و دموکرات‌ها را از دست داد. فرصتی که خیلی زود جای خودش را به تهدیدهای جرج بوش و ماجرای معروف محور شرارت داد. ظرف چند سال از کشوری که می‌رفت روابطش را با آمریکا از سر گیرد به کشوری بدل شدیم که سایه جنگ سرتاسرش را فرا گرفت. پس به ناچار در یک نرمش قهرمانانه اما پنهان، با حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق همکاری کردیم تا حداقل جلوی حمله به خودمان را بگیریم.

تاریخ‌نویسان منتقد اصلاحات روایت را چگونه ثبت کردند؟ آمریکا قابل اعتماد نبود. اصلاحات روی خوش نشان داد اما تو دهنی خورد. آن‌ها نگفتند اصلاحات، محبوس در دست‌شویی، نمی‌توانست یک قدم فراتر بردارد و دستاوردی عینی در حل معضل تخاصم کسب کند. سال‌ها بعد حسن روحانی با فرصت استثنایی اما دیررس دیگری مواجه شد. نظام قبل از روحانی، فرصت تاریخی حضور اوباما در کاخ سفید را معطل نگه داشته بود. مذاکره کنندگان ما ترجیح می‌دادند پاهای مصنوعی‌شان را در مذاکرات به نمایش بگذارند و برای تیم غربی نوحه‌های جنگی بخوانند.

روحانی که از راه رسید، فرصت را غنیمت شمرد و برجام را به نتیجه رساند. البته باز هم «نرمش قهرمانانه» به او مدد رساند و دست او را تا این مرحله باز گذاشت. ولی این بار هم که نرمش قهرمانانه تا سطح ملاقات وزرای خارجه کوتاه آمد، خط و نشان‌های قاطع، مانع ملاقات مستقیم رییس‌جمهور شد. سفارت‌خانه‌ها باز نشد. شعارهای «مرگ بر آمریکا» متوقف نشد و همه چیز در سطح برجام باقی ماند.

روحانی به درستی از ضرورت تکمیل برجام با برجام‌های دوم و سوم، یا همان برجام‌های منطقه‌ای سخن گفت، اما باز هم نهیبی از راه رسید که راه رفته، اتمام نیابد. باز هم اصلاح‌طلبان ما یک فرصت تاریخی پیدا کردند که مشکلات با آمریکا را به صورت ریشه‌ای حل و فصل کنند اما فشار داخل، و شاید ترس‌خوردگی و کمبود شهامت آن‌ها را به دستاوردهای اندک‌شان محدود ساخت تا اینکه دوباره فرصت از دست رفت.

ترامپ امشب نشان داد که ما باز هم چنان به عقب پرتاب شده‌ایم، انگار سر سوزنی از فرصت دولت اوباما بهره نبرده‌ایم. تاریخ این کشور سرشار است از شکست‌هایی که به ناروا از خارج به ما تحمیل شده. مثال‌ها فراوانند: جنگ‌های ایران و روس، ترکمنچای و گلستان، اشغال کشور در جنگ‌های جهانی اول و دوم، کودتای ۲۸ مرداد و حتی جنگ هشت ساله با عراق. تاریخ‌نویسی ما کمتر بر فرصت‌های استثنایی که با کوته‌بینی از دست رفته‌اند اصرار می‌کند. آیا پیش از هر یک از این شکست‌ها، یک فرصت استثنایی را از دست نداده بودیم؟

نسخه «دلواپسان شادمان» را در مجلس دیده‌ایم: آتش زدن پرچم و پایکوبی بر سر مسیری که حتما به تحریم، قحطی، تورم و نابودی اقتصاد منجر می‌شود. آن هم در زمانه متزلزلی که هنوز خاطره اعتراضات دی ماه فراموش نشده و دلار پیش از این هم از مرزهای ۶ و ۷ هزار تومان فراتر رفته. تردیدی نیست که حتی اگر «لیبی شدن» در پیش نباشد، خطر «ونزوئلا شدن» از آنچه می‌بینیم به ما نزدیک‌تر است. پاسخ در چنین شرایطی تنها و تنها یک برجام داخلی است.

نمی‌شود همواره در مقابل خارجی دم از اتحاد و انسجام زد و هم‌چنان ماشین سرکوب و خفقان را بی‌مهابا راند. طبقه متوسط ایران نجابت و گذشت خود را در بازگشت به انتخابات ۹۲ و تداومش تا ۹۶ نشان داده و اثبات کرده اما حاکمیت نه تنها اقبالی بروز نداده، بلکه هنوز بر طبل سرکوب و نابودی امید می‌کوبد. اگر حاکمان بار دیگر همدلی و همراهی طبقه متوسط را می‌خواهند، باید از بازسازی فضای داخلی شروع کنند. از رفع حصر، از توقف خشونت‌ها، از پذیرش سبک زندگی متفاوت مردم و از مشارکت آزاد شهروندان در اداره سرنوشت خویش.

آنگاه، شاید بتوانیم مدعی یک ملت متحد شویم که از پس تهدیدات خارجی بر می‌آید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
کانون گفتگو دانشگاه تهران
@kanoon_goftego
نقد و بازبینی شعار «قانون‌گرایی»
https://t.me/divanesara/695

در دومین جلسه از نقد کارنامه اصلاحات، فردا، موضوع «قانون‌گرایی» را به عنوان محوریت گفتمان اصلاحات به گفتگو خواهیم گذاشت. از نگاه من، انتخاب این شعار و این چهارچوب ریشه‌ای‌ترین عامل شکست جریان اصلاحات بود. این بحث را از چند منظر طرح خواهم کرد. نخست از این بابت که قانون‌گرایی، به آن شکلی که جریان اصلاحات مطرح کرد، نه تنها هیچ گونه پشتوانه‌ای از منظر «فلسفه سیاسی» ندارد، بلکه از نظر شرعی، تاریخی، روند سیاسی و حقوقی و قانونی نیز به هیچ وجه قابل دفاع نبوده و نیست. فراتر از آن، اصلاح‌طلبان ابدا خود به قانون پایبند نبودند و در موارد زیادی از قانون‌گرایی عدول کردند که متاسفانه، در تمامی این موارد، روی‌کرد قانون‌شکنی آن‌ها بر خلاف حقوق شهروندی و آزادی‌های مدنی و توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. در واقع، تنها زمانی که نوبت به افزایش ظرفیت‌های دموکراتیک کشور با فراتر رفتن از قوانین تنگ‌نظرانه می‌رسید، اصلاح‌طلبان یاد قانون‌گرایی می‌افتادند تا دست و پای جریان تحول‌خواه را ببندند.

در بخش دیگری، توضیح خواهم داد که چرا فراتر از سقف ظرفیت‌های قانون اساسی، اساسا این قانون درگیر دورها و تناقض‌هایی است که همواره به زیان دموکراسی و حاکمیت شهروندان و حتی در تناقض با اصل «حاکمیت قانون» وارد عمل خواهد نشست.

در نهایت، از تناقض محوریت چنین رویکردی با یک جنبش اصلاحات اجتماعی/سیاسی سخن خواهم گفت که به تنهایی می‌تواند نشان دهد انتخاب این شعار برای یک «جنبش اصلاحات» تا چه اندازه پارادوکسیکال و ای بسا مضحک خواهد بود.
نقد اصلاحات
مجمع دیوانگان
فایل دومین جلسه سخنرانی «نقد کارنامه ۲۰ساله اصلاحات» در دانشگاه تهران

موضوع این جلسه: نقد و بازبینی شعار «قانون‌گرایی»

#پادکست
#نقد_اصلاحات

کانال «مجمع دیوانگان»
با توجه به فیلترینگ تلگرام، گویا بسیاری از مخاطبین در دانلود فایل قبلی مشکل داشتند. این فایل را بار دیگر در سایت «ساوند کلود» بارگذاری کردیم. این وب‌سایت در حال حاضر فیلتر نیست و می‌توانید بدون استفاده از فیلترشکن، از طریق لینک زیر فایل جلسه را دریافت کرده یا گوش بدهید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.


https://soundcloud.com/arman-parian-1/j68noybkd6to
ظلمت اخلاق در نیمروز سیاست
#A 175
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
ظلمت اخلاق در نیمروز سیاست
#A 175
https://t.me/divanesara/699

آرمان امیری @ArmanParian - «هرگاه موجودیت کلیسا به خطر می‌افتد از قید احکام اخلاقی رها می‌شود. استفاده از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف قداست می‌یابد، حتی مکر و نیرنگ، خیانت؛ خشونت، خرید و فروش امتیازات و مناصب کلیسا، زندان و مرگ. زیرا هر نظم و سامانی برای جامعه است و فرد باید در راه مصلحت عمومی قربانی شود».

(دیتریش فون نیهایم، اسقف وردن - کتاب سوم درباره انشقاق، ۱۴۱۱ بعد از میلاد)

* * *

«... مهاجرانی به شریعتمداری می‌گوید شما هر اختلافی که با سروش و ایده‌ها و اطرافیان‌ش داری داشته باش و آن‌ها را بنویس و در روزنامه‌ات منتشر کن؛ اما شما می‌دانی، من هم می‌دانم که وصله جاسوسی به سروش نمی‌چسبد و این تهمتی ناروا و غیرموجه است. سروش چه منصب دولتی و اطلاعات محرمانه‌ای دارد که با خارجی‌ها در میان بگذارد؟! شریعتمداری در پاسخ می‌گوید: می‌دانم سروش جاسوسی نکرده، اما می‌شود به ایشان « بهتان» زد و «افترا» بست؛ چرا که در فقه بابی داریم تحت عنوان «مباهته». مطابق با این بابِ فقهی، اگر مردم به دور کسی جمع شوند که محبوبیت و نفوذ زیادی دارد و در عین حال خلاف اسلام سخن می‌گوید و نمی‌توان مردم را از اطراف او پراکنده کرد، می‌توان به او «بهتان» و «تهمت » زد و شخصیت او را تخریب کرد و از این طریق با او در پیچید و از نفوذ و تأثیرش کاست ... ». ( از یادداشت سروش دباغ)

* * *

من پیش از این مطالبی در مورد «مباهته» خوانده بودم. می‌دانم تفاسیر فقهی از آن متفاوت است و همه مسلمان‌ها به مانند آقای شریعتمداری اعتقاد ندارند که چنین امری جایز است. اما فارغ از این بحث فقهی، خیلی خوب می‌دانم که این شیوه از توجیه وسیله با استناد به هدف نهایی، ابدا محصول هیچ مذهب و منحصر به هیچ دوره و یا اندیشه خاصی نبوده است. قطعا «نیکولاس ماکیاولی» به دلیل انسجام‌بخشی به این اندیشه به نوعی سرآمد و الگوی تمام آنانی تصور می‌شود که برای رسیدن به هدف خود از هیچ‌گونه عملی، ولو جنایت و زشتی و پلیدی خودداری نمی‌کنند.

در میان آنانی که گمان می‌کنند اهداف‌شان به آن‌ها حق استفاده از هر وسیله‌ای را می‌دهد، تنها تمایز قابل تصور همان «اهداف» ادعایی است. یعنی این گروه تفاوت خود با گروه رقیب را صرفا همان اهداف نهایی می‌داند: «ما دروغ می‌گوییم، آن‌ها هم دروغ می‌گویند؛ اما آن‌ها برای منافع شخصی و ما برای منافع ملی». و در مثالی فراگیرتر: «ما از جنایت‌کاری همچون اسد حمایت می‌کنیم و ترامپ از جنایت‌کاری همچون نتانیاهو؛ اما آن‌ها برای سلطه‌جویی و ما برای امنیت».

چنین اندیشه‌هایی، نه تنها خود را حقیقت و حقانیت مطلق قلمداد می‌کنند، بلکه باور دارند که اهداف و وسیله‌ها از هم مستقل هستند. یعنی می‌توانند با سلاح جنگ به صلح برسند! یا با سلاح دروغ، جامعه‌ای اخلاقی پدید آورند و یا اینکه جامعه را با زور و اجبار به آزادی و دموکراسی برسانند. البته قطعا هیچ کدام نمی‌توانند پاسخ دهند که مرز دقیق زمانی که ما از وضعیت کنونی به اهداف نهایی و مطلوب آن‌ها خواهیم رسید چگونه مشخص شده؟ چطور می‌توانیم بفهمیم از این مرز عبور کرده‌ایم؟ چه زمانی به هدف نهایی می‌رسیم و این وسایل نامیمون متوقف خواهند شد؟ بعید است که هیچ کدام بخواهند ادعا کنند که در «اهداف نهایی» آن‌ها هنوز همین وضعیت استفاده از وسایل غیراخلاقی تداوم دارد.

در نقطه مقابل اما، اندیشه‌ای وجود دارد که در درجه نخست هیچ حقیقت مطلقی را به رسمیت نمی‌شناسد که کسی بخواهد آن را در مشت داشته باشد و در درجه دوم وسیله و هدف را در پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر می‌داند. فردیناند لاسال در این باره می‌نویسد: «هدف را بدون راه به ما نشان ندهید، زیرا هدف‌ها و وسیله‌ها در این کره خاک چنان به هم آمیخته‌اند که با تغییر یکی دیگری نیز تغییر می‌کند. هر راه متفاوتی اهداف دیگری را پیش چشم می‌آورد».

* * *

در جریان کشتار دیروز مردم فلسطین، دست‌کم ۸ کودک خردسال در میان ۵۵ قربانی فلسطینی حضور داشتند. ارتش اسرائیل در توجیه آتش‌باری خود می‌گوید: فلسطینیان قصد عبور از مرزهای اسرائیل را داشتند و این جان شهروندان ما را به خطر می‌انداخت. من نمی‌دانم آن کودکان خردسال چه خطری برای جان شهروندان اسراییلی داشتند. اما به یاد می‌آورم تبلیغات «کوتوله‌های داعشی» را که خواستار قتل‌عام کودکان سوری می‌شد، تنها بدین دلیل که آن‌ها در خاک خودشان لاستیک‌هایی را آتش زده بودند که جلوی دید خلبان‌ها را می‌گرفت و اجازه نمی‌داد به راحتی بمباران‌شان کنند.

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
کانون گفتگو دانشگاه تهران
@kanoon_goftego
چه باید کرد؟
https://t.me/divanesara/701

در سومین و آخرین جلسه از نقد کارنامه اصلاحات، فردا، موضوع به بحث پیرامون راهکارهای عملی و جایگزین برای اصلاحات خواهیم پرداخت. در بخش نقد، استراتژی و تاکتیک‌های انتخاباتی اصلاحات را طی ۲۰ سال گذشته نقد خواهیم کرد و ما به سهم خودمان پیشنهادات جدید و جایگزینی که در ذهن داریم معرفی می‌کنیم. طبیعتا، این پیشنهادات بر پایه ایده نخستین ما، یعنی نقص در محوریت شعار «قانون گرایی» مطرح خواهد شد. از سوی دیگر، دوستانی که همچنان مدافع همین شعار هستند نیز راهکارهای خود را در همین چهارچوب طرح می‌کنند.

در جلسه فردا، استدلال خواهم کرد که چطور اصلاحات بدون پشتوانه مردمی و حضور فعال بدنه اجتماعی اساسا معنا ندارد و چطور این پشتوانه و ابزار قدرت می‌تواند به تاثیرگذاری در ساختار حقوقی قدرت، یعنی تغییر قوانین منجر شود. در این راه، طبیعتا در کنار نقد تجربه اصلاحات، به نقد و واکاوی ریشه‌های شکست جنبش سبز نیز خواهم پرداخت تا در نهایت بتوان از تجربه هر دوی این حرکات برای تدوین یک راه حل کارآمد بهره برد.
Audio
فایل سومین و آخرین جلسه «نقد کارنامه ۲۰ساله اصلاحات»

موضوع جلسه: چه باید کرد؟

#پادکست
#نقد_اصلاحات

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
شنوندگان عزیز توجه فرمایید!
#V 027
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین شهر آزاد شد!
شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین شهر آزاد شد!
#V 027
https://t.me/divanesara/704

نویسنده میهمان: شهین غفاری -ظهر بود، حوالی ساعت سه. همون کسی که همیشه شروع عملیات جنگ رو اعلام می کرد، این بار می گفت خونین شهر آزاد شد.

- ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته... آه و واویلا...

ممد رو که می شناسین؟ محمدجهان آرا. چهار برادر بودند. یکی از اونها مجاهد بود و در سال ۶۷ اعدام شد. سه تای دیگه در جنگ شهید شدند.

چقدر تفاوت در نامیدن نوع مرگ! یکی مرد و شهید نامیده شد و به بهشت رفت، و یکی مرد و مجرم شناخته شد و به جهنم رفت. هردو هم به زعم خود در زمان مرگ برای میهن جان داده اند. مادرشان می گفت هرکس برای دیدار به خانه ما می آمد مجبور بودم عکس آن یکی را از دیوار بردارم. مادر که دیگر مادر است، فرقی برای او که نمی‌کند علت نبودن پسرش. او فقط پسرش را می خواهد.

هنوز رادیو می خونه "ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته..." و خونین شهر دوباره خرمشهر شد، ولی هزاران هزار مادر در سرتاسر ایران چشم شون به در خشکیده تا پسرشون یک بار دیگه وارد بشه. انتظاری ابدی!

و برای هزاران هزار جوون، هرم گرمای ظهر شلمچه و فکه و جزیره مجنون و ایلام، و رمل پا گیر که تا نیمه تانک ها رو در خودش می کشید، و یا کشاکش رفقای به خون غلتیده شون تا سر پناهی، و یا کمپوت هایی که شب قبل از حمله برای پذیرایی توزیع شده بودن (شام آخر )، و یا صدای سوت خمپاره قبل از انفجار، و یا قیژ قیژ بیسیم و اعلام رمز یا زهرا، تا آخرالزمان همراه ابدی شون خواهد بود.

ممد نبودی ببینی خونین شهر آزاد شد. مردم شادی فراوانی کردند. ولی با اعلام پایان جنگ دیگه به شادمانی در خیابون‌ها نپرداختن. چرا؟ چون نه تو بودی و نه هزاران جوون دیگه که کشته شده بودند و یا مفقود. ما که نمی دونستیم ولی بعدا اعلام کردند که جنگ می تونسته زودتر تمام بشه. فکر می کنی روزهای ترس و وحشت به پایان رسیده؟

شانس آوردی ممد نبودی ببینی.....
چهار تیشه‌ای که به ریشه آموزش و پرورش زدیم
#A 176
https://t.me/divanesara/708
آرمان امیری @ArmanParian - قرار بود «معلمی شغل انبیا» باشد. شاید زمانی بود؛ شاید هم هنوز باشد. بی‌شک میلیون‌ها معلم در ایران و جهان هنوز هم صادقانه و پیامبرگونه وقت و عمر خود را فدای دانش‌آموزان‌شان می‌کنند؛ اما دست‌کم فجایعی همچون خبر آزار جنسی اخیر به ما تلنگرهایی می‌زند که بد نیست گه‌گاه، دست از تعارف و تمجید معمول برداریم و نگاهی آسیب‌شناسانه به وضعیت آموزش و پرورش کشور بیندازیم. بنای کهنی که به باور ما، طی چهار دهه‌ای که از پیروزی انقلاب می‌گذرد، دست‌کم ۴ تیشه مهلک به بنیان آن وارد شده است:

نخست: گزینش

شوم‌ترین میراث انقلاب؛ دست‌مایه‌ای برای مهندسی اجتماعی. حذف و استضعاف تمام آنانکه «خودی» نبودند. ایجاد رانت برای اقشار خاص (معروف به حزب‌اللهی) و از همه بدتر، ترویج فرهنگ تزویر و ریا در میان آنانی که اعتقادی به مدل‌های مطلوب حکومتی نداشتند. آموزش و پرورش، بی‌شک بزرگترین قربانی سد گزینش بود. هرچند، در ظاهر امر، فیلترهای گزینش در همه‌جا یکسان عمل می‌کرد، اما واقعیت این است که برای یک کارمند اداری یا یک نیروی فنی، آغشته شدن و تن دادن به فرهنگ تظاهر و تزویر چندان مهلک نباشد. معلمی اما، یکسره با همین خلقیات انسانی در ارتباط است. اگر ما معلم را مجبور به ریاکاری کنیم، آن‌ها چه چیز می‌خواهند به فرزندانمان آموزش دهند؟

دوم: بازاری کردن معادلات مدارس

دومین تیشه عمیقی که به آموزش و پرورش ما وارد شد، بحث خصوصی‌سازی بود. مدارس غیرانتفاعی، در ابتدا با هدف کمک به دولت و بهبود کیفیت آموزش و پرورش رونق پیدا کردند. با این حال، خیلی زود بازار رقابتی، بنیان فلسفی این مدارس را دگرگون ساخت. سیطره معیار «جذب هرچه بیشتر دانش‌آموز» آن هم با افزایش نجومی شهریه‌ها، کار مدارس غیرانتفاعی را به جایی رساند که عملا به بنگاه‌های پرزرق و برقی بدل شدند که تنها هدف‌شان جلب رضایت مشتری، «به هر قیمتی» است. سیطره این «ذهنیت بازاری»، بر آموزش و پرورش تقریبا در تمام دنیا یک خطر قرمز به حساب می‌آید. کافی است بدانید که در آمریکا، به عنوان نماد بزرگترین «سرمایه‌داری» جهانی، تنها ۷درصد مدارس خصوصی هستند و بالغ بر ۹۳ درصد دیگر دولتی‌اند. در حالی که در کشور ما، درصد دانش‌آموزان محصل در مدارس غیرانتفاعی از مرز ۱۱درصد هم عبور کرده و به سرعت در حال پیشرفت است.

سوم: سقوط سطح زندگی معلمان

حقیقت غیرقابل انکاری است که کاهش جذابیت‌های مالی، به کاهش کیفیت نیروها منجر خواهد شد. شاید دشوار بتوان سطح درآمدی معلمان ایرانی را با همتایان کشورهای پیشرفته جهان مقایسه کرد، اما دست‌کم یک معیار ساده برای این مقایسه می‌توان پیشنهاد داد: مقایسه درآمد معلمان هرکشور، به نسبت میانگین درآمدهای همان کشور!

آمارهای بسیار زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد در کشورهای پیشرفته جهان، سطح درآمد معلمان اگر نه هم رده پزشکان یا مهندسان، بلکه دست‌کم بسیار نزدیک به میانگین این گروه‌ها قرار دارد. اما شکاف درآمدی معلمان ایرانی با چنین مشاغلی بسیار چشم‌گیر است. خبرگزاری فارس، در این مورد آمارهایی ارائه کرده که نشان می‌دهد اساسا میانگین حقوق معلمان ایرانی، حدود نصف میانگین درآمد سرانه ایرانیان است که این خود نشان دهنده جایگاه و اهمیتی است که ما برای آموزش و پرورش خود ایجاد کرده‌ایم.

چهارم: انکار کردن دستاوردهای علمی جهان

در نهایت آنکه، خاطرات تلخ مدرسه‌سوزی‌ها در دوران مشروطیت، هنوز هم به اشکال جدیدی در نظام آموزشی ما تکرار می‌شود. تداوم سیطره سنتی‌ترین تفکراتی که در دوره مشروطه مدارس را مایه انحراف جامعه می‌دانست (فتوایی وجود دارد که می‌گوید «شیمی حرام است»!) و در دهه ۴۰ مدرسه رفتن دختران را مایه گسترش فساد و فحشا می‌خواند، امروز هم به همان شیوه و با همان ادبیات پیشرفته‌ترین دستاوردهای نظام‌های آموزشی جهان را به چوب «ترویج فرهنگ منحط غربی» می‌راند. به یاد بیاورید که چه کسانی و با چه هیاهویی، اجرایی شدن اسناد چشم‌انداز ۲۰۳۰ یونسکو را باعث گسترش بی‌بند و باری در مدارس قلمداد کردند و جلوی‌اش را گرفتند. حالا که فاجعه دیگری از آزار و اذیت جنسی کودکان‌مان منتشر شده، آیا حضرات می‌پذیرند که طراحان سند ۲۰۳۰، محصول یک عمر تجربه و دانش نوین آموزشی را به کار گرفته بودند و اتفاقا همین فجایع را دیده بودند که می‌خواستند کودکان را با مفاهیمی از قبیل آزارهای جنسی آشنا کنند؟

کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
چهار تیشه‌ای که به ریشه آموزش و پرورش زدیم
#A 176
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.